الناز شاکردوست مسیر بازیگری پر فراز و نشیبی را طی کرده است. مانند اکثر بازیگران سینما،گاهی سوار بر موج حاشیهها و گاهی آرام و بیحاشیه. شاید جالبترین نکتهای که در میسر بازیگری این بازیگر خوشچهره بتوان دید، پوستاندازی او و تغییر رویهی کارش باشد. تغییری که پیش از او، مهناز افشار نیز انتخاب کرده بود. هر چند او با بازی در دومین کار سینماییاش «مجردها»، با استفاده از لنز تیره، عینک ته استکانی و تراشیدن ابروهایش، سعی کرد به سینما و سینما دوستان بگوید نمیخواهد بازیگری باشد که فقط درگیر چهرهاش است یا به گیشه علاقه دارد؛ با این حال روندی که پس از آن طی کرد، شاید به دلیل نوع پیشنهاداتی که به او میشد، به سمت فیلمهای گیشه و تجاری تمایل داشت.
در این مقاله سعی میکنیم هم نگاهی به زندگی شخصی الناز شاکردوست داشته باشیم، هم کارنامهی هنریاش را از نظر بگذرانیم.
بیوگرافی الناز شاکردوست
الناز شاکردوست متولد هفتم تیرماه ۱۳۶۳ در محلهی پاسداران تهران است. او در خانوادهی مرفهی به دنیا آمد که هرگز دغدغهی پول نداشتهاند. پدرش تاجر ابزارآلات صنعتی و مادرش خانهدار است.
شاکردوست یک خواهر کوچکتر به نام الیکا و یک برادر بزرگتر به نام علی دارد. رابطهی او با برادرش بسیار نزدیک و صمیمی است، این را میتوان از عکسهایی که در صفحات مجازیاش منتشر میکند فهمید. البته شباهت ظاهری این خواهر و برادر هم بسیار قابل توجه است.
الناز علاقهاش به بازیگری را در دوران مدرسه کشف کرد. بازیهایش در تئاترهای دانشآموزی آنقدر قابل توجه بود که توانست در سال ۱۳۷۶ جایزهی بهترین بازیگر جشنواره فجر دانشآموزی را از آنِ خود کند.
کسب رتبهی برتر کنکور سراسری
او در کنکور هنر رتبهی ۱۱ را به دست آورد و در دانشگاه هنر و معماری دانشگاه تهران، دانشجوی رشتهی تئاتر شد. درواقع میتوان گفت ورود او به دنیای بازیگری از طریق تئاتر بوده است، چرا که تئاترهای دانشجویی بسیاری را در دانشگاه بازی کرده است؛ هرچند هیچ یک از آنها به اکران عمومی نرسیدهاند.
از تجربههای الناز شاکردوست در عرصهی تئاتر میتوان به نمایشهای«پدر»، «دشمن مردم» و «گم و گور» اشاره کرد. از بین این نمایشها «پدر» و «دشمن مردم»، پایاننامههای دانشگاهیاش بودهاند. او اعتقادی به تفاوت بازیگری در سینما و تئاتر ندارد و شاید به همین دلیل، تمایلی به بازی در تئاتر نشان نداده است.
قرمزته!
الناز شاکردوست علاقهی بسیاری به ورزش دارد. هر چند ورزش تخصصیاش تنیس است اما در شنا و اسکی هم تبحر دارد. او از تماشای فوتبال لذت میبرد و طرفدار پرسپولیس است. اصلیترین علاقه و لذت او مسافرت است. دوست دارد به جاهایی سفر کند که کسی او را با عنوان الناز شاکردوست نشناسد. او میگوید از اینکه با او مثل یک انسان عادی و نه یک سوپراستار رفتار کنند لذت میبرد.
رضا صادقی و گوهر خیراندیش
در بین خوانندهها طرفدار رضا صادقی است و در بین بازیگران به شهرام حقیقتدوست، منوچهر نوذری و گوهر خیراندیش علاقه دارد. یکی از نکات جالب دربارهی الناز شاکردوست، دوستی صمیمانهی او با گوهر خیراندیش است که ۳۰ سال از او بزرگتر است.
ازدواج؛ آری یا نه؟!
الناز شاکردوست ازدواج نکرده است اما هر از گاهی شایعهی ازدواجاش سر زبانها میافتد. اخیراً شایعهی ازدواجاش با علیرضا حقیقی دروازهبان تیم پرسپولیس بر سر زبانها افتاد که کمی با تأخیر توسط این دو تکذیب شد، به همین دلیل جو رسانهای ناشی از آن بالا گرفت؛ تا جایی که تعدادی از سایتهای معتبر هم اقدام به انتشار این خبر کردند.
فعالیت در فضای مجازی
صفحهی شخصی الناز شاکردوست در اینستاگرام، جزء صفحات پر فالوور است. بیشتر مطالب صفحهی شخصی او به انتشار عکسهای شخصی یا کاریاش اختصاص دارد، هر چند هر از گاهی به مسائل روز اجتماعی نیز واکنش نشان میدهد؛ مانند مطلبی که اخیراً در واکنش به خبر خودکشی دختر آبی، برای تماشای بازی فوتبال منتشر کرد. شاید بد نباشد سری به صفحه اینستاگرام این بازیگر نیز بزنید.
دیگر فعالیتهای الناز شاکردوست
- حضور در فیلمهای کوتاه بسیاری از جمله “خط ممتد” به کارگردانی مانی تارخ و “شاید هیچ وقت برنگشتن” به کارگردانی علی عطار
- صدا پیشگی در فیلم مستند داستانی “پیادهروهای واراژدین” ساختهی میلاد صدرعاملی در کنار آتیلا پسیانی
- طراح صحنه
- طراح لباس
الناز شاکردوست در سینما
حضور الناز شاکردوست را در سینما میتوان به دو بخش تقسیم کرد. بخش اول با چند نقطهی اوج کوتاه، بیشتر شامل فیلمهای پرفروش و مخاطب عامهپسند است. جایی که به گفتهی خودش، برخلاف سایر بازیگران چشمرنگی که نان چشمشان را خوردند، باعث شد تا او چوب چشمهای رنگیاش را بخورد و توانایی بازیگریاش به دلیل پیشنهاد مداوم فیلمهای تجاری مجال خودنمایی پیدا نکند. اما بخش دوم که با یک حادثهی عجیب و تجربهی مرگ آغاز میشود، مسیر تازهای را در دنیای سینمای حرفهای پیش روی او میگذارد. در ادامه به بعضی از فیلمهای این دو بخش میپردازیم.
بخش اول: از سلطان قلبها تا تونل مرگ
الناز شاکردوست با بازی در فیلم سینمایی «گل یخ» در سال ۸۳ به کارگردانی کیومرث پوراحمد قدم به دنیای سینما گذاشت. هرچند گل یخ نتوانست توجه منتقدان سینما را جلب کند اما فروش خوبی داشت. او در این کار که روایتی دیگر از فیلم «سلطان قلبها» با بازی محمدعلی فردین بود، آنقدر خوب دیده شد که طی یک سال بعد، در ۴ فیلم سینمایی مجردها، اینجا… آخر دنیا، عروس فراری و قتل آنلاین بازی کرد.
«چند میگیری گریه کنی؟» یکی دیگر از کارهای الناز شاکردوست است. فیلمی متفاوت با بازی زندهیاد منوچهر نوذری، حمید لولایی، شهرام حقیقت دوست، ابوالفضل پورعرب و الناز شاکردوست که در سال ۸۴ به کارگردانی شاهد احمدلو و نویسندگی محسن طنابنده ساخته شد و مورد توجه گستردهی مردم و منتقدین قرار گرفت. تا جایی که در بیست و چهارمین جشنواره فیلم فجر، دیپلم افتخار هیئت دوران را به دست آورد.
این روزها زمزمههای ساخته شدن قسمت دوم این فیلم موفق به کارگردانی علی توکلنیا به گوش میرسد. البته با توجه به گذشت ۱۴ سال از ساخته شدن قسمت اول آن، باید منتظر ماند و دید کدامیک از بازیگران سری اول، حاضر به حضور در آن خواهند شد.
چه کسی امیر را کشت؟
حضور الناز شاکردوست در فیلم «چه کسی امیر را کشت؟» به کارگردانی مهدی کرمپور، که با فاصلهی چند ماه از فیلم موفق «چند میگیری گریه کنی؟» به روی پردهی سینماها رفت، شاید یکی از متفاوتترین تجربههای این بازیگر باشد. فیلمی که نتوانست با مخاطب سینما ارتباط برقرار کند؛ تا جایی که عدهای از تماشاگران آن به گیشهی فروش بلیط رفتند و درخواست پس گرفتن پولشان را داشتند. این اتفاق برای شاکردوست و سایر بازیگران پولساز این فیلم، مانند نیکی کریمی، امین حیایی، مهناز افشار و غیره تجربهی تکاندهندهای بود. هر چند بازی در این فیلم کاندیدایی لوح زرین بهترین بازیگر نقش مکمل زن را برای شاکردوست به همراه داشت.
«اتوبوس شب» ساختهی کیومرث پوراحمد که در سال ۸۵ اکران شده است، هر چند در بین منتقدان، موافقان و مخالفان زیادی داشت، اما تقریباً همهی منتقدین به بازی کوتاه، اما تأثیرگذار الناز شاکردوست در این فیلم توجه مثبت نشان دادند. شاید بتوان گفت حضور کوتاهِ پانزده دقیقهای الناز شاکردوست در فیلمی اینچنینی که به نوعی متعلق به مخاطب خاص سینما است، تلاش دیگری از این بازیگر برای تغییر فضای کارش از فیلمهای صرفاً تجاری به سمت فیلمهای خاص بود.
بسیاری از منتقدان سینما معتقدند الناز شاکردوست، اولین بازی درخشانش را در فیلم سینمایی «بیوفا» اولین ساختهی اصغر نعیمی، منتقد سینما به نمایش گذاشته است. هرچند این فیلم یک اثر تجاری بوده و با هدف جذب مخاطب ساخته شده است اما بازی شاکردوست در این فیلم مورد توجه مردم و منتقدین قرار گرفت.
اولین جایزهی خانم بازیگر
«باد در علفزار میپیچد» اولین جایزهی بازیگری را برای الناز شاکردوست به ارمغان آورد. او با بازی در این فیلم به کارگردانی روح الله حجازی، توانست تندیس بهترین بازیگر زن از جشن خانهی سینما را به دست آورد. البته شاکردوست برای این فیلم کاندیدای دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن، در بیست و ششمین جشنواره فیلم فجر هم شد اما موفق به دریافت آن نشد.
رسوایی الناز شاکردوست
«رسوایی» اثر مسعود دهنمکی فیلمی است که با وجود فروش بالا نتوانست نظر منتقدان را به خود جلب کند. از ساختار داستان فیلم گرفته، تا بحثهای فنی و اعتقادی؛ این فیلم از هر نظر مورد انتقاد قرار گرفت. با این حال الناز شاکردوست از تجربهی بازی در این فیلم بسیار راضی است و در نامهای خطاب به اهالی سینما مینویسد:
“نقش افسانه را در واقع زندگی کردم و روحم تا ابد در این نقش باقی میماند. تنها دلخوشی من بیدار شدن به موقع روحهای مملکتم ایران است. دلیل ایفای الناز شاکردوست در این نقش شنیدن آه همان دختری بود که بعد از گران شدن قیمت نان از خدا قهرش گرفت و از صف خارج شد و سوار مرکب فحشا شد و کسی نپرسید جواب خانه بینان چه میشود.”
بخش دوم: تجربهی مرگ و زندگی دوباره
«تابو»، همان نقطهی عطف زندگی حرفهای و شاید زندگی شخصی الناز شاکردوست است. شاکردوست در این فیلم، تجربهای را به دست میآورد که کمتر کسی میتواند آن را درک کند. هر چند خسرو معصومی کارگردان این فیلم، در مصاحبهای گفت انتخاب الناز شاکردوست برای بازی در این نقش به دلیل فروش بیشتر، کار اشتباهی بود و روح شخصیت بهار که یک دختر سادهی روستایی است در ظاهر الناز شاکردوست تجلی پیدا نکرده است، اما شاکردوست برای بازی در این فیلم تا پای مرگ هم پیش رفت. حتی در ابتدای ساخت کار که هیچ تهیهکنندهای ساخت تابو را نمیپذیرفت، شاکردوست تهیهکنندگی آن را قبول کرد؛ البته در ادامه محمد امامی، این کار را پذیرفت.
در هنگام فیلمبرداری سکانس خودکشی شخصیت “بهار” با بازی الناز شاکردوست، او باید در دریا، نزدیک یک کشتی به گل نشسته آنقدر شنا میکرد تا از دید دوربین محو شود، بعد جایی نزدیک کشتی منتظر بماند تا فیلمبرداری سکانس تمام شود. شاکردوست که شناگر ماهری هم هست به همین ترتیب پیش میرود، غافل از اینکه در انتهای پاشنهی کشتی به گل نشسته، پروانهای وجود دارد که هنوز کار میکند. پروانهای که در اطراف خود گردابی درست کرده است که تا پیش از این اتفاق، جان ۴ نفر دیگر را هم گرفته بود؛ این بار هم الناز شاکردوست را با قدرت به زیر آب میکشید.
الناز شاکردوست دربارهی این اتفاق میگوید: “آب به قدری سرد بود که قلبم نمیتوانست خون را پمپاژ کند و کسی نتوانست به کمکم بیاید. در لحظههای آخر یکی از عوامل که تا نزدیکی من هم آمده بود با صورت گریان گفت خانم شاکردوست حلالم کنید، نتوانستم برایتان کاری کنم.”
شکوه مرگ
شاکردوست در ادامه میگوید: “در لحظهی آخر که تسلیم شدم و مرگ را با تمام شکوهش پذیرفتم، تونل مرگ را رو به خورشید دیدم، هرگز خورشید را به این زیبایی ندیده بودم. در همین لحظه نردبان سفیدی به سمت من انداخته شد که باید اعتراف کنم فکر کردم همان مرگ است، در حالی که متعلق به زن و مرد ترکمنی بود که از طرف بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس در آن کشتی زندگی کرده و از آن مراقبت میکردند.”
الناز شاکردوست در مصاحبهی دیگری گفت: “در آن لحظه حسرت میخوردم که چرا نتوانستم در فیلمی که همیشه دلم میخواست، بازی کنم و در سینما که عشق زندگیام بود بدرخشم.”
الناز شاکردوست پس از این ماجرا عنوان کرد: “برای اثبات علاقهام به سینمای كشورم بالاتر از این نبود كه نزدیك بود جانم را هنگام فیلمبرداری “تابو” از دست بدهم. اگر آن نگهبان كشتی در آن روز مرا در دریا نجات نمیداد، حتی جانم را در این سینما داده بودم. اما معتقدم هركسی به نوعی از دنیا میرود و چقدر خوب است كه آدم برای عشقش جانش را بدهد و عشق من هم كه اول و آخر همین سینماست. دیگر نمیدانم برای اثبات این ادعا چه كاری باید انجام بدهم. من عشقم را به سینما ثابت كردهام و فكر میكنم از حالا به بعد نوبت سینماست كه به من برای بهتر شدنم كمك كند و استفاده بهتری از من به عنوان بازیگر كند.”
ادامه تحصیل و مسیر تازه
بعد از این اتفاق به مدت دو سال از سینما فاصله گرفت و برای ادامه تحصیل به لندن رفت تا فوق لیسانس هنر خود را بگیرد. در این مدت فیلمهای مبارک و اسب سفید پادشاه که پیش از رفتن به لندن بازی کرده بود، به نمایش در آمد. بعد از بازگشت به ایران، الناز شاکردوست دیگری را در سینمای ایران شاهد بودیم. چیزی که میتوان آن را به پوستاندازی یا تحول اساسی تعبیر کرد. بازیهای درخشان او در دو فیلم سینمایی «خفگی» و «شبی که ماه کامل شد» این مسئله را تأئید میکنند.
بازی الناز شاکردوست در فیلم «خفگی» توانست توجه منتقدان و اهالی سینما را به خود جلب کند. شاکردوست در فیلم سیاه و سفید خفگی به کارگردانی فریدون جیرانی نقش یک پرستار بیمارستان روانی را با صورت پر از کک و چهرهای متفاوت به خوبی ایفا کرده است. او برای بازی در این نقش در جشن بزرگ سینمای ایران به ریاست علی نصریان کاندیدای دریافت جایزهی بهترین بازیگر نقش اول زن شد، هر چند درنهایت این جایزه را به دست نیاورد.
فریدون جیرانی دربارهی بازی متفاوت شاکردوست در این فیلم گفت: “تمام تصاویری که از الناز در ذهن دارید را فراموش کنید. او خواسته عوض شود و بازیگر جدیدی باشد. اینکه از زیبایی ظاهریاش گذشته و نقشی را با گریمی خاص بازی میکند، نشان از این تغییر دارد.”
مصدومیت در هنگام فیلمبرداری
حضور الناز شاکردوست در فیلم «دو طبقه روی پیلوت»، ساختهی ابراهیم ابراهیمیان نیز حواشی بسیاری داشت. بعد از اینکه شاکردوست در هنگام فیلمبرداری این فیلم، دچار سانحه شده و از ناحیهی کمر به شدت مجروح شد، عوامل دو طبقه روی پیلوت، در حالی که الناز شاکردوست هنوز روی تخت بیمارستان بود، بازیگر دیگری را جایگرین او کردند. مسئلهای که به شدت باعث ناراحتی او شد تا جایی که در اینستاگرامش دست به گلایه زد، البته چند ساعت بعد از انتشار، آن را از صفحهی اینستاگرامش پاک کرد.
شبی که ماه کامل شد
الناز شاکردوست در زمان بستری در بیمارستان،فیلمنامهی «شبی که ماه کامل شد» به کارگردانی نرگس آبیار را خواند و به گفتهی خودش هربار از پنجره به ماه نگاه میکرد، به نقش فائزه در این فیلم فکر میکرد. نقشی که قطعاً نقطهی عطف زندگی هنری این بازیگر محسوب میشود.
الناز شاکردوست با امید بازی در این نقش، تمرینات فیزیوتراپی و روند درماناش را با جدیت طی کرد تا بتواند سر پا شود و در این فیلم ایفای نقش کند. او در مصاحبهای گفت: در بعضی سکانسها با مشورت خانم آبیار، داروی مسکنام را قطع میکردم تا درد کمرم، حس بازیام را بهتر درآورد.
سیمرغ در دستان الناز شاکردوست
درخشش الناز شاکردوست در این نقش، تمام منتقدان را به تحسین وا داشت. دبورا یانگ، منتقد مطرح سینمای هالیوود در اینباره نوشت: “یکی ازجذابیت های این فیلم هدایت درست و گیرای بازیگران است، بالاخص النازشاکردوست که نقش زنی بشاش را بازی می کند که نمی خواهد باور کند همسرش به راهی مخوف پاگذاشته است. زمانی در مییابد زندگیاش در حال نابودی است که میان کابوسی وحشتناک دست و پا می زند.”
بازی شاکردوست در این فیلم او را به رویای دیرینهاش رساند و سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن را از سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر برایش به ارمغان آورد.
حال باید دید الناز شاکردوست که پس از به دست آوردن سیمرغ بلورین، در فیلم «مطرب» به کارگردانی مصطفی کیایی و «من میترسم» ساختهی بهنام بهزادی ایفای نقش کرده است، در ادامهی کارش چه مسیری را طی خواهد کرد. آیا به روزهای اول و بازی در فیلمهای تجاری باز میگردد یا راهی را که به تازگی قدم در آن گذاشته دنبال خواهد کرد…
فیلم های سینمایی الناز شاکردوست
- اینجا… آخر دنیا (تولید ۱۳۸۲، اکران ۱۳۸۷)؛ کارگردان: شراره یوسفینیا – ابراهیم بخشی
- گل یخ (۱۳۸۳)؛ کارگردان: کیومرث پوراحمد
- مجردها (۱۳۸۳)؛ کارگردان: اصغر هاشمی
- عروس فراری (۱۳۸۳)؛ کارگردان: بهرام کاظمی
- قتل آنلاین (۱۳۸۴)؛ کارگردان: مسعود آبپرور
- چه کسی امیر را کشت؟ (۱۳۸۴)؛ کارگردان: مهدی کرمپور
- چند میگیری گریه کنی؟ (۱۳۸۴)؛ کارگردان: شاهد احمدلو
- قاعده بازی (۱۳۸۵)؛ کارگردان: احمدرضا معتمدی
- خدا نزدیک است (۱۳۸۵)؛ کارگردان: علی وزیریان
- اتوبوس شب (۱۳۸۵)؛ کارگردان: کیومرث پوراحمد
- بیوفا (۱۳۸۵)؛ کارگردان: اصغر نعیمی
- مجنون لیلی (۱۳۸۶)؛ کارگردان: قاسم جعفری
- در میان ابرها (۱۳۸۶)؛ کارگردان: سید روح الله حجازی
- باد در علفزار میپیچد (۱۳۸۶)؛ کارگردان: خسرو معصومی
- شیرین (۱۳۸۷)؛ کارگردان: عباس کیارستمی
- از ما بهتران (۱۳۸۷)؛ کارگردان: مهرداد فرید
- کیش و مات (۱۳۸۷)؛ کارگردان: جمشید حیدری
- کارناوال مرگ (۱۳۸۷)؛ کارگردان: حبیبالله کاسهساز
- دو خواهر (۱۳۸۷)؛ کارگردان: محمد بانکی
- دلخون (۱۳۸۷)؛ کارگردان: محمدرضا رحمانی
- حرکت اول (۱۳۸۷)؛ کارگردان: فرهاد نجفی
- پوسته (۱۳۸۷)؛ کارگردان: مصطفی آلاحمد
- فاصله (۱۳۸۷)؛ کارگردان: کامران قدکچیان
- چراغ قرمز (۱۳۸۸)؛ کارگردان: علی غفاری
- ناسپاس (۱۳۸۸)؛ کارگردان: حسن هدایت
- شرط اول (۱۳۸۸)؛ کارگردان: مسعود اطیابی
- سلام برعشق (۱۳۸۸)؛ کارگردان: اصغر نعیمی
- نقطهی بیبازگشت (۱۳۸۸)؛ کارگردان: سیروس رنجبر
- اینجا تاریک نیست (۱۳۸۹)؛ کارگردان: محمدرضا خاکی
- تو و من (۱۳۹۰)؛ کارگردان: محمد بانکی
- رسوایی (۱۳۹۱)؛ کارگردان: مسعود دهنمکی
- آتیشبازی (۱۳۹۲)؛ کارگردان: بهمن گودرزی
- تابو (۱۳۹۳)؛ کارگردان: خسرو معصومی
- مبارک (۱۳۹۳)؛ کارگردان: محمدرضا نجفی امامی
- اسب سفید پادشاه (۱۳۹۳)؛ کارگردان: محمدحسین لطیفی
- خفگی (۱۳۹۵)؛ کارگردان: فریدون جیرانی
- سراسر شب (۱۳۹۶)؛ کارگردان: فرزاد مؤتمن (اکران نشده)
- شبی که ماه کامل شد (۱۳۹۷)؛ کارگردان: نرگس آبیار
- مطرب (۱۳۹۷)؛ کارگردان: مصطفی کیایی (اکران نشده)
- من میترسم (۱۳۹۸)؛ کارگردان: بهنام بهزادی (اکران نشده)
سریالهای شبکه نمایش خانگی
- قلب یخی – فصل اول (۱۳۸۹)؛ کارگردان: محمدحسین لطیفی
- قلب یخی – فصل دوم (۱۳۹۰)؛ کارگردان: محمدحسین لطیفی
- رالی ایرانی (۱۳۹۱)؛ کارگردان: آرش معیریان
افتخارات و جوایز الناز شاکردوست
- کاندید تندیس زرین جشن خانهی سینمای بازیگر نقش مکمل زن برای فیلم “مجردها” (۱۳۸۴)
- کاندید تندیس زرین جشن خانهی سینمای بازیگر نقش مکمل زن برای فیلم “چه کسی امیر را کشت” (۱۳۸۵)
- کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن برای فیلم “باد در علفزار میپیچد” (۱۳۸۶)
- کاندید تندیس زرین جشن خانهی سینمای بازیگر نقش اول زن برای فیلم “درمیان ابرها” (۱۳۸۷)
- برنده لوح تقدیر و جایزهی جشنواره فیلم سان فرانسیسکو امریکای بهترین بازیگر زن جشنواره برای فیلم “تابو” (۱۳۹۴)
- برنده تندیس بهترین بازیگر زن جشن حافظ برای فیلم “مبارک” (۱۳۹۶)
- کاندید تندیس جشن انجمن منتقدان و نویسندگان ایرانِ بازیگر نقش اول زن برای فیلم “خفگی” (۱۳۹۶)
- برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن برای فیلم “شبی که ماه کامل شد” (۱۳۹۷)
بیشتر بخوانید: ترانه علیدوستی | از ترانه معصوم ۱۵ ساله تا مادر فولادزره
بیشتر بخوانید: نگار جواهریان ؛ نگاهی به درخشان ترین بازی های کارنامه هنری