تاثیر زبان مادری

تاثیر زبان مادری بر افکار ما چیست و چطور نگاه ما را به جهان متفاوت می سازد؟

شاید این سوالی باشد که سال‌ها با پاسخ‌های متفاوت همراه شده و هنوز بسیاری از ما در مقابل آن با تردیدهایی روبرو باشیم. نقش زبان در شکل‌گیری افکار ما چیست و آیا می‌توان تاثیر زبان مادری بر دیدگاه افراد را نادیده گرفت؟ تحقیقات صورت گرفته در دانشگاه استنفورد و MIT، پاسخ مناسبی به این سوال داده است. ما نیز در ادامه به این داده‌ها و سایر تحقیق‌های مستدل و مستند در این حوزه، پرداخته و برداشت نهایی از آن‌ها را بررسی می‌کنیم.

تاثیر زبان مادری بر افکار ما

داده‌هایی از سراسر جهان و به ویژه کشورهای چین، یونان، شیلی، اندونزی، روسیه و استرالیا جمع آوری شده است. از بررسی این داده‌ها مشخص شده است؛ افرادی که به زبان‌های مختلف صحبت می‌کنند، واقعاً متفاوت فکر کرده و حتی قواعد زبان نیز می‌تواند عمیقاً بر نحوه دید در جهان تأثیر بگذارد.
زبان یک هدیه منحصر به فرد انسانی محسوب می‌شود که به واقع برای تجربه ما در مورد انسان بودن مهم است .اگر بخواهیم به شکلی نزدیک‌تر به زبان نگاه کنیم، باید آن را وسیله‌ای در درک ماهیت بشریت بدانیم که باعث می‌شود تا هویت انسانی خود را بهتر شناخته و آن را بهتر نیز بروز دهیم.
انسان‌ها با استفاده از مجموعه‌ای متنوع از زبان‌های مختلف با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کنند که هر یک از این زبان‌ها نیز به شکلی محسوس با دیگری متفاوت هستند.

سوال مهم این است: آیا زبان‌هایی که ما به آن‌ها صحبت می‌کنیم؛ نگاه ما به جهان، روشی که فکر می‌کنیم و نحوه زندگی ما را شکل می‌دهند؟ آیا افرادی که به زبان‌های مختلف صحبت می‌کنند، به این دلیل، متفاوت نیز فکر می‌کنند؟ آیا یادگیری زبان‌های جدید طرز فکر شما را تغییر خواهد داد؟ آیا اشخاصی که به چند زبان صحبت می‌کنند، قادر به تفکر در قالب زبان‌های مختلف هستند؟

این سوالات تعداد زیادی از فیلسوفان، انسان شناسان، زبان شناسان و روانشناسان را طی سال‌های متمادی، درگیر خود کرده‌اند. با این حال تا همین اواخر، جواب قطعی و مطمئنی به این سوالات داده نشده بود.

از دست دادن کدام یک بیشتر، شما را می‌ترساند؟ از دست دادن بینایی، شنوایی یا استعداد یادگیری زبان مادری؟ بدیهی است که در ابتدا همه ما به از دست دادن بینایی اشاره می‌کنیم و عده‌ای نیز ممکن است از دست دادن شنوایی را ترسناک قلمداد کنند. اما واقعیت این است که به دنیا آمدن بدون قدرت بینایی یا شنوایی، همچنان می‌تواند از شما هویت و شخصیتی قوی و اجتماعی بسازد. اما آیا بدون داشتن استعداد یادگیری زبان مادری، قادر به ایجاد دنیای اجتماعی خود هستید؟

تاثیر زبان مادری

زبان های مختلف در جهان، تا چه اندازه دیدگاه ملت ها را متفاوت ساخته اند؟

بدون داشتن بینایی یا شنوایی، شما همچنان می‌‌توانید دوستانی داشته باشید، می‌توانید به تحصیل ادامه دهید، می‌توانید شغلی را راه اندازی کنید، می‌توانید تشکیل خانواده دهید و … . اما اگر هرگز زبانی یاد نگرفته باشید، زندگی شما چگونه خواهد بود؟ آیا می‌توانید هنوز هم دوستانی داشته باشید، تحصیل کنید، یک شغل دست و پا نمایید، یک خانواده داشته باشید و …؟ زبان آن قدر برای ما اساسی بوده و آن قدر عمیق است که شاید به جرات بتوان گفت که بخشی از انسان بودن ما را تشکیل می‌دهد و تصور زندگی بدون آن بسیار دشوار است. اما آیا زبان‌ها صرفاً ابزاری برای بیان افکار ما هستند یا آیا آن‌ها واقعاً افکار ما را شکل می‌دهند؟

بیشتر بخوانید : زبان بدن و اشارات مختلف به چه معنی هستند

 

آزمون تاثیر زبان مادری بر مهارت‌ها و نگاه افراد

واضح است که زبان‌های متفاوت در جهان به گویندگان خود احتیاج دارند و در صورتی معنا خواهند داشت که انسان‌هایی به این زبان‌ها صحبت کنند. آیا این بدان معنی است که گویندگان هر یک از این زبان‌ها، درباره جهان متفاوت فکر می‌کنند؟ آیا متکلمان به زبان انگلیسی، اندونزیایی، روسی و ترکی به این دلیل که زبان‌های مختلفی صحبت می‌کنند، به گونه‌های مختلفی در خصوص مسائل مختلف فکر کرده و جهان بینی متفاوتی نیز دارند؟ برای برخی از محققان، پاسخ این سؤال، یک بله قطعی و محکم است.

محققان مخالف اما، تفاوت در چگونگی صحبت کردن مردم را برای تفاوت در تفکر آن‌ها، قانع کننده نمی‌دانند. این دسته از محققان به این نکته می‌پردازند که علی رغم تفاوت در به کار بردن لغات و زبان، تمام افراد بشر می‌توانند در مواجه با یک موضوع، به شکل مشابهی به آن فکر کنند.

در این میان باید به این نکته نیز توجه داشت که در طول قرن‌ها و تکامل اندیشه و تفکر بشر، شکل زبانی او نیز تغییر پیدا کرده و به نوعی وارد فاز کامل‌تری گردیده است. بنابراین شاید نتوان با اطمینان گفت که زبان قادر به جهت دادن به اندیشه‌ها نیست.

بیایید حقیقت را دریابیم.

به طور مثال به یک جامعه کوچک بومی در حاشیه غریب کیپ یورک در شمال استرالیا می‌رویم. در اینجا افراد محلی و بومی به جای به کار بردن واژه‌های رایج در خصوص جهات یعنی “راست، چپ، جلو و عقب”، از جهت‌های جغرافیایی در زبان خود استفاده می‌کنند. به این معنی که اگر بخواهند به شما بگویند که به سمت راست بروید، می‌گویند که باید به شرق بروید. در واقع ترجمه آن چیزی که این افراد به زبان خود می‌گویند به زبان انگلیسی، چنین معنایی خواهد داشت.

نتیجه صحبت کردن به چنین زبانی این است که شما باید همیشه متمرکز باشید و گرنه نمی‌توانید به درستی صحبت کنید. بنابراین در یک سلام و احوالپرسی معمولی به زبان Kuuk Thaayorre و پرسش این که “کجا می‌روید؟”، پاسخی خواهد داشت چون: “به جنوب غربی!”

در نتیجه و در همین مرحله می‌توانیم تفاوت عمیقی میان گویش و معنای زبان‌ها در موقعیت مکانی و جهت‌گیری بدانیم. زبان‌هایی که به قالب‌های مرجع مطلق متکی هستند (مانند زبان Kuuk Thaayorre) و زبان‌هایی که به قالب‌های مرجع نسبی تکیه دارند (مانند زبان انگلیسی) در همین گام تفاوت‌هایی را در طرز نگاه و تفکر گویندگان خود، خلق می‌کنند. گویندگان زبان Kuuk Thaayorre، تمرکز بیشتری بر جهت‌گیری و جهت‌یابی دارند و در همه حال نسبت به گویندگان زبان انگلیسی در این خصوص یک قدم جلوتر هستند. با این تفاسیر می‌توان گفت که گویندگان این دو زبان در موضوع جهت‌یابی، متفاوت هستند!

تاثیر زبان مادری بر افکار انسان

تاثیر زبان مادری بر افکار انسان، چطور نگرش او به دنیا و شکل زندگی کردنش را تحت تاثیر قرار می دهد؟

ماجرا به همین جا ختم نمی‌شود. افراد از ملیت‌های مختلف با زبان‌های گوناگون، در مفاهیم انتزاعی و پیچیده‌تر نیز به دانش زبانی و جغرافیایی خود متکی هستند.

عقاید مردم از نظر زمان‌ها نیز در سایر زبان‌ها متفاوت است. به عنوان مثال، گویندگان زبان انگلیسی تمایل دارند که با استفاده از استعاره‌های مکانی افقی درباره بهترین ها و بدترین‌ها صحبت کنند. به طور مثال آن‌ها یک ترتیب بهترین و بدترین را در ردیف افقی قرار می‌دهند، در حالی که گویندگان زبان ماندارین این ترتیب را به شکل عمودی در نظر خواهند گرفت.

به طور مثال در زبان انگلیسی اگر امروز را نقطه ایستادن اکنون خود در نظر بگیرید، دیروز در پشت سر شما قرار داشته و فردا مقابلتان خواهد بود. اما همین مفاهیم در زمان ماندارین به شکل عمودی، بالای سر و پایین جای خواهد گرفت.

حتی جنبه‌های اساسی درک زمان را می‌توان تحت تأثیر زبان دانست. به عنوان مثال، انگلیسی زبانان ترجیح می‌دهند در مورد مدت زمان، از نظر طول صحبت کنند: (به عنوان مثال، “این یک گفتگوی کوتاه بود”، “جلسه طولانی”، “طول نکشید”)، در حالی که گویندگان اسپانیایی و یونانی ترجیح می‌دهند درباره زمان با استفاده از صفت‌های اندازه‌ای صحبت کنند؛ با تکیه بیشتر بر کلماتی مانند “خیلی” “بزرگ” و “کوچک” به جای “کوتاه” و “طولانی”!

تحقیق ما در مورد چنین توانایی‌های اساسی شناختی، نشان می‌دهد که گوینده‌های زبان‌های مختلف، توسط الگوهای متفاوتی هدایت می‌شوند.

سؤال مهم در این مرحله این است:

آیا این تفاوت‌ها ناشی از زبان به خودی خود اتفاق افتاده یا باید آن را به عنوان جنبه دیگری از فرهنگ در نظر گرفت؟

یک راه برای پاسخ به این سؤال آموزش زبان جدید به مردم و مطالعه این است که آیا زبان جدید، طرز تفکر و رویکرد آن‌ها را تغییر می‌دهد یا خیر! در آزمایشگاه، ما به انگلیسی زبانها روش‌های مختلف صحبت در مورد زمان را آموزش داده‌ایم. در یک مطالعه، به گوینده‌های انگلیسی آموزش داده شد تا از توصیف مدت زمان، از استعاره‌های اندازه (مانند یونانی‌ها) استفاده کرده و یا استعاره‌های عمودی (مانند ماندارین) برای توصیف ترتیب رویدادها را به کار ببرند. هنگامی که گویندگان انگلیسی یاد گرفتند در مورد زمان با این روش‌های جدید صحبت کنند، عملکرد شناختی آن‌ها شروع به شبیه به گوینده‌های یونانی یا ماندارین کرد. این نشان می‌دهد که الگوهای موجود در یک زبان در واقع می‌توانند نقش اساسی در ساختن فکر ما داشته باشند.

به تعبیر عملی، این بدان معنی است که وقتی شما در حال یادگیری یک زبان جدید هستید، تنها این زبان نیست که یاد می‌گیرید، بلکه در پس آن یک روش جدید صحبت کردن و تفکر را می‌آموزید.

فراتر از حوزه‌های انتزاعی یا پیچیده فکری مانند فضا و زمان، زبان‌ها در جنبه‌های اصلی درک بصری هم دخالت دارند: مثلاً توانایی ما در تشخیص رنگ‌ها. زبان‌های مختلف، رنگ‌ها را به طور متفاوتی تقسیم می‌کنند: بعضی از آن‌ها تفاوت‌های بیشتری را بین رنگ‎‎ها نسبت به سایر زبان‌ها در نظر می‌گیرند.

به طور مثال در دو زبان روسی و انگلیسی تمایز آشکار میان واژه‌هایی که برای توصیف رنگ‌های آبی استفاده می‌شود، وجود دارد. تمام طیف‌های رنگ آبی که در زبان انگلیسی به همان نام Blue خوانده می‌شود؛ در زبان روسی، اسامی مختلفی را به خود نسبت داده و این نشان می‌دهد که در زبان روسی برای تشخیص رنگ آبی، مرزبندی دقیق‌تری وجود دارد. آیا این بدان معناست که روسی زبان‌ها، رنگ آبی را بهتر درک کرده و برای آن از طیف روشن به تیره، تفکیک بیشتری قائل هستند؟

تاثیر زبان مادری بر شکل تفکر

زبان مادر بر نگرش افراد چگونه تاثیر گذاشته و چه تفاوت هایی میان زبان ها وجود دارد؟

 

در مالتینا بخوانید : بهترین اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی برای فارسی زبانان (رایگان)

جنسیت واژه‌ها در تاثیر زبان مادری

موضوع قابل توجه دیگر که درک انسان‌ها با زبان‌های مختلف را در تفاوت نسبت به یکدیگر نشان می‌دهد، وجود جنسیت در دستور زبان‌های مختلف است. برخی از زبان‌ها، اسم‌ها را در دو نوع مردانه و زنانه دارند: مانند زبان اسپانیایی یا فرانسوی. عاشقانه‌ترین زبان‌های جهان! حتی در زبانی مانند استرالیایی، با ۱۶ جنس در قواعد زبان روبرو هستیم.

معنای داشتن جنسیت گرامری این است که کلمات متعلق به جنس‌های مختلف با یکدیگر به صورت گرامری رفتاری متفاوت دارند. بسته به جنس اسم، در یک زبان ضمایر، صفت، فعل، اعداد و غیره نیز به شکلی متفاوت استفاده می‌شوند. به عنوان مثال، برای گفتن چیزی مانند “صندلی من قدیمی بود” در روسی (moy stul bil ‘stariy) لازم است که هر کلمه‌ای در جمله را با جنسیت صندلی (stul) همراه کنید، که به زبان روسی مردانه در نظر گرفته می‌شود.

آیا جنسیت در اسامی باعث می‌شود که در خصوص اشیاء مختلف، نگاه زنانه و مردانه داشته باشیم؟ به طور مثال صندلی به عنوان یک اسم مذکر، شیء مردانه به نظر آمده و آینه به عنوان یک اسم مونث، شیء زنانه خواهد بود؟

در یک تحقیق از آلمانی‌ها و اسپانیایی‌ها، از آن‌ها خواسته شد تا اشیاء دارای بار جنسیتی مخالف را در آن دو زبان توصیف کنند. توصیفاتی که آن‌ها ارائه کردند، بسیار جالب توجه بود. به عنوان مثال، از آن‌ها خواسته شد كه “كلید” را توصیف كنند: كلمه‌ای كه به زبان آلمانی مردانه و به زبان اسپانیایی زنانه است. آلمانی‌ها از كلماتی مانند “سخت”، “سنگین”، “فلز” و مانند آن‌ها استفاده كردند. اسپانيایی‌ها نیز به سراغ کلمات توصیفی چون “طلايي”، “پيچيده” ، “كوچك”، “دوست داشتني”، “براق” و “ريز” رفتند.
تمام این آزمایشات به زبان انگلیسی انجام شد؛ زبانی بدون جنسیت دستوری.

سخن پایانی

با این حساب به نظر می‌رسد که زبان به راحتی می‌تواند نگاه انسان‌ها به زندگی را تغییر داده و به آن جهت ببخشید. بنابراین سوال بزرگی از خود می‌پرسیم، آیا با یاد گرفتن یک زبان جدید، قادر به تغییر شکل تفکر خود خواهیم بود و یا این اتفاق به صورت ناخودآگاه صورت می‌گیرد؟ برای پاسخ دادن قطعی به آن، خوب است که برای یادگیری یک زبان کاملا بیگانه اقدام کنید.

منابع: ncbi.nlm.nih ، edge