آیا تا به حال از خودتان پرسیدهاید که آیا برای یک مدیر کار میکنید یا یک رهبر؟ یا تا حالا فکر کردهاید که برای تیم زیر دست شما، نقش یک رهبر را بازی میکنید یا نقش یک مدیر را؟ اصلا تفاوت مدیر و رهبر چیست؟
این دو سوال، از جمله سوالاتی هستند که برای تمام کارکنان حیطهی کارآفرینی و اداری ممکن است پیش بیاید. در واقع زمانی که شما در یک موقعیت شغلی قرار میگیرید که تعدادی کارمند زیر دست شما خواهند بود، شما بصورت خودکار تبدیل به یک رهبر نخواهید شد و در حقیقت تفاوتهایی میان یک رهبر و یک مدیر وجود دارد که این دو رده را از هم متمایز میکند. ما نیز در این مقاله سعی کردهایم تا تفاوتهای بارز یک مدیر و یک رهبر را از ابعادی متفاوت، بررسی کنیم.
سه مورد از بزرگترین تفاوت مدیر و رهبر
انجام صحیح کارها یا انجام کارهای صحیح؟ تفاوت مدیر و رهبر برای انجام کار صحیح در چیست؟
آیا میان این دو تفاوتی است؟ قطعاً. یک مدیر همیشه شیفتهی این است تا مطمئن شود که قوانین به خوبی انجام میشوند و کارها به شکلی صحیح انجام مییابند. گزارش کاری هفتگی؟ بهتر است در زمان معین شده، انجام شود و علاوه برعنوان و قالببندی صریح، طبق ضابطه و استاندارد انجام شده، وگرنه خون به پا خواهد شد. پس بهتر است برای سوالهای بیمقدمهی مدیران، جوابهایی را آماده در جیب پشتی خود داشته باشید.
مدیران، اصلاً ایجاد تغییر را دوست ندارند، پس به دنبال تضمینی هستند که طی آن، به جریانات کنونی احترام گذاشته شود و به آن پایبند بمانند. قصد ما این نیست که بگوییم مدیران کار اشتباهی انجام میدهند، بلکه تنها سعی داریم که به ریسکپذیر نبودن مدیران اشاره کنیم. مدیران شما را بر اساس روشی که میخواهند مدیریت میکنند تا مقامات بلند پایهی خود را راضی کنند( البته این کار تنها در صورتی انجام میگیرد که در آن مسیر هیچ تغییر یا ریسکی وجود نداشته باشد). عبارت “انجام صحیح کارها”، تنها معنی دیگری برای اصطلاح “حداقلسازی مقدار ریسک” است. علیرغم اینکه این کار لزوماً سبب افت کیفیت نمیشود، ولی همچنین خیلی هم سبب روحیه بخشی و برانگیختن شوق و رغبت دیگران نیز نیست.
رهبران، کار صحیح را انجام میدهند، حتی اگر انجام آنها به منزلهی شکستن قراردادها و توافقنامهها باشد. اگر شما از یک محصول جدید رونمایی کنید ولی به هیچ وجه با منطق جور در نیاید که برای آن گزارش هفتگی بنویسید، قطعاً رهبران از شما نمیخواهند که این کار را انجام دهید. رهبرانی که بر روی انجام کار صحیح تمرکز میکنند، کارکنان خود را به این شکل اداره میکنند که ابتدا آنها را تشویق میکنند تا به شکل منتقدانهای به این فکر کنند که چرا یک وظیفه باید به انجام برسد، نه اینکه شما را وادار کنند تا مانند یک ربات هر کاری که میگویند را انجام دهید.
در ذهن آنها، اینکه وظیفهای انجام شود که در آینده سود و ارزش بیشتر را به ارمغان آورد، بیشتر اهمیت دارد تا اینکه تنها یک وظیفهی خواسته شده را انجام دهند و نام آن را از لیست کارها خط بزنند. بنابراین، یک رهبر اینکه وضعیت کنونی را به شکلی صحیح به چالش بکشاند را بیشتر ترجیح میدهد، تا اینکه تنها کاری را به صورت خودکار انجام دهد و سیستم را راضی نگه دارد.
بیشتر بخوانید: مهمترین دلایل شکست کسب و کارهای نوپا
شمارش ارزشها یا خلق آنها؟
مدیران، اندازهگیری و شمارش ارزشها واعتبار را در اولویت قرار میدهند. آنها همیشه شیفته این هستند که نتایج را پیگیری کنند و آنها را در چارچوبهایی مشخص، گزارش دهند. این کار بطور ذاتی هیچ مشکلی ندارد، در واقع تحقق چیزهایی همانند سود، بازده، ارزش و درآمد، برای اینکه مدیر خوبی باشید، الزامی است. ولی مدیرانی که عمدتاً بر روی شمارش ارزشها متمرکزند، بیشتر فرصتهای بزرگ را از دست خواهند داد، چرا که دائماً درگیر اهداف کوتاه مدت هستند و این مدیران، در طولانی مدت برای یک تجارت زیانآور خواهند بود.
برای مثال، من زمانی با یک مدیر تولید کار میکردم که به شکلی تعمدی، محصولات را به قیمت پایین ارزشگذاری میکرد تا استانداردهای ابتدایی یک کالای نرمافزاری را افزایش دهد، که البته برای نشان دادن “کشش بازار” برای یک محصول جدید، بسیار خوب بود. او همیشه این استدلال را بکار میبرد:” این کار اشکالی نداره. اجازه بده ابتدا ظرفیت تعدادی را برآورده کنیم، سپس سراغ سود خواهیم رفت.” ولی بعضی وقتها حتی حجم بالای فروش هم نمیتواند تجارت شما را نجات دهد.
این کار این مدیر شامل چندین کوتهنظری میشد، چراکه قیمت پایین از چهار طریق نتیجهی معکوس میداد: ۱- مشتریان کالاهای بنجل را به خود جذب میکرد که دربارهی استفاده از این نرمافزار جدی نبودند. ۲- کاهش ارزش در نظر گرفته شده ی کالا به زیر مقدار ارزش واقعی آن ۳- وقوع یک جنگ قیمتی را میان دیگر رقبا تحریک میکرد ۴. یک قیمت پایدار تلقی نمیشد. سرانجام، محصول شکست خورد. برای ساخت یک برنامه و نرمافزار خوب، یک تیم کامل لازم است. اما تنها یک مدیر بد کافی است تا تمام کارها و تلاشها را از بین ببرد. مدیری که عمدتاً بر روی شمارش نتایج متمرکز است، بیشتر اغوا میشود تا موفقیتها و ارزشهای طولانی مدت را قربانی این کند تا مطمئن شود که به بعضی از اهداف کوتاه مدت خود رسیده است. این کار احمقانه به نظر میرسد، ولی بیشتر از چیزی که تصورش را بکنید اتفاق میافتد.
رهبران بیشتر بر روی ساخت ارزشها تمرکز میکنند. آنها به سنجش عملکردها بیاعتنایی نمیکنند ولی در نظر آنها، بررسی نتایج تنها یک تمرین و آزمایش ساده و ابتدایی است. رهبران واقعی، دائماً در این فکر هستند که چگونه درآمد فروش خود را رشد دهند و یا هزینههای ساختاری خود را کاهش دهند. برای انجام چنین کارهایی، آنها در پی بکار گیری کارکنانی خلاق و ریسکپذیر هستند. برای رهبران، این چالش است که چگونه بر روی یک سازمان تاثیر بگذارند تا ریسکهای کوتاه مدت را بپذیرند و انتظارات را برای استراتژی هدفگذاری بلند مدت مدیریت کنند تا به یک نتیجهی نهایی مطلوب برسند.
مدتها پیش که یک پسرک خام و بی تجربه و علاقمند به والاستریت بودم، نائب رییسم در روز اول بهم گفت ” نگران این نباش که سر ساعت شیش صبح به اینجا برسی و تا ساعت یک ظهر اینجا بمانی، تا از خودت فداکاری نشان دهی. یا اگر نمیخواهی در جشنها شرکت کنی، نکن. چون من فقط به نتایج و ارزشهایی که در اینجا به ارمغان میآوری، اهمیت میدهم.”
این مرد، رهبری بود با افکاری مستقل و تحلیلی. او اصلاً نگران پول خردهای ناشی از اهداف تمرینی نبود. اینکه به یک کارآموز اجازه بدهد تا گیرندهی بعضی تصمیمات باشد و از اشتباهات خود درس بگیرد، برای او سرمایهگذاری به شمار میآمد نه شکست. سرمایهگذاری بلند مدت این رهبر این بود که زمانی که افرادش توانمند شدند، ارزش بیشتری را خواهند ساخت نسبت به اینکه از ابتدا از همان قوانین از پیش تعیین شده پیروی کنند. این مورد یکی از مهمترین تفاوت مدیر و رهبر بود.
ادارهی دیگران با ترساندن آنها یا هدایت با ارائهی مثال؟
مدیران اینگونهاند که برای شما وظایفی را تعیین میکنند و عواقب انجام ندادن آنها بر اساس یک راه و روش مشخص را نیز یادآوری میکنند. در واقع آنها یک تیم را بر اساس تنبیهات سازماندهی میکنند. آنها این کار را یا صریحاً انجام میدهند و یا بدتر، بصورت یادآوری یک سری نکات و مستقیم نگفتن آن. همانطور که قبلاً ذکر کردم، مدیرها شیفتهی این هستند که همه چیز را بسنجند. این سنجشها بعضی وقتها با عقل جور در میآیند، ولی بعضی وقتها نیز تنبل میشوند و در حالی که پشت دیوارهایی از خواستههای پیچیده و عواقب قایم شدهاند، شما را هدایت میکنند درست همانطور که یک شلاق اسب را به پیش میبرد.
مدیرانی که به این شکل عمل میکنند، همیشه میگویند که ” تو این دفعه باید که این کار را از راه X انجام دهی، چون دفعه قبل که از راه Z انجام دادی، این اتفاق افتاد و ما دوست نداریم که این اتفاق تکرار شود.” آنها طوری بیانش میکنند که انگار دارند نصیحتی مفید میکنند، ولی در واقع آنها دارند از راه دیگهای استفاده میکنند تا بگویند ” یا به روش من عمل کن یا به سلامت ! “. در حقیقیت، مدیران متخصص این هستند که چیزهای مزخرف را در ظاهری زیبا به خورد شما دهند.
بیشتر بخوانید: ماندگارترین مجموعه جملات زیبا، آموزنده و انگیزشی از افراد مشهور و موفق جهان
در مقابل آن، رهبران خواهند گفت “من کار X را با این روش انجام دادم و نتیجه هم گرفتم، ولی من تو را در انتخاب روش آزاد میگذارم اگر باعث شود همان نتیجه یا حتی نتیجهی بهتری به دست آید.” رهبران به خوبی مثالی میآورند در رابطه با تصمیم خوبی که گرفتهاند یا کار خوبی که کردهاند و در ادامه شما را آزاد میگذارند تا به شیوهای که میخواهید، عمل کنید.
آنها با ذهنی باز، فروتنی و با دانش خود به شما نشان میدهند که شیوهی انجام گرفته توسط آنها، تنها یکی از بیشمار راههای ممکن است. رهبران شما را با تجربیات خود هدایت میکنند ولی هیچوقت شما را مقرر نمیکنند که دقیقاً از همان راه استفاده کنید تا به موفقیت برسید. در شرایط و روشهای آنان هیچگونه خودخواهی و غرور دخیل نشده است. علاوه بر آن، رهبران از شما انتظار ندارند که دقیقاً به همان موفقیت دست یابید، بلکه انتظار دارند که موفقیت خودتان را بسازید.
بارزترین تفاوت مدیر و رهبر
-
رهبران چشمانداز میآفرینند، اما مدیران هدف.
یکی از مواردی تفاوت مدیر و رهبر و متمایز آنها در این است که یک رهبر سعی بر این دارد تا تصویر ذهنی خود را به خوبی و تا حد امکان، برای کارکنان خود به نمایش دربیاورد. یک رهبر در طول مسیر نیز، تلاش میکند که به کارکنان خود انگیزهای مضاعف تزریق کند تا آنها را درگیر و در نتیجه، آن چشمانداز را به واقعیت تبدیل کنند. رهبران فراتر از عملکردهای فردی میاندیشند. آنها به خوبی میدانند که عملکرد یک تیم کارآمد، نسبت به یک عملکرد یک فرد، میتواند به نتایج بزرگتر و چشمگیرتری منجر شود. در نقطهی مقابل، مدیران، بیشتر بر روی تعیین، سنجش و دستیابی به اهداف، تمرکز دارند. آنها شرایط را به نحوی اداره میکنند تا به اهدف خود دست پیدا کنند و یا از آن پیشی بگیرند.
-
رهبران عاملان تغییرند ولی در مقابل، مدیران در تلاش برای حفظ وضعیت کنونی
رهبران همواره در پی تغییر هستند و در واقع، باید اینطور بگوییم که کلمهی “نوآوری” شعار آنها است. آنها میدانند که حتی اگر چیزی به درستی کار میکند، قطعاً یک راهی برای بهتر شدن آن نیز وجود دارد. ولی نحوهی کار مدیران به این شکل است که به چیزی که کار میکند، پایبند میمانند و با اصلاح سیستم، ساختار و جریان یک چیز، سعی در بهبود آن دارند.
-
رهبران برخلاف مدیران که مثل همدیگر هستند، بیهمتا و خاص هستند.
رهبران همیشه سعی دارند تا خود واقعیشان باشند. آنها از خود و تواناییهای خود به خوبی آگاه هستند و بصورت فعالانه در تلاش هستند که برند شخصی و متمایز خود را بسازند. آنها دربارهی چیزی که میخواهند کاملاً شفاف و جدی هستند. ولی برخلاف آنها، مدیران دائماً در حال تقلید مهارتها و رفتارهایی هستند که از دیگران یاد گرفتهاند و بیشتر به دنبال این هستند که شیوهی رهبری و هدایت خود را از دیگران اقتباس کنند تا اینکه خوشان آن را به وجود آورند و به زبان خودشان، آن را معنی کنند.
-
رهبران ریسکپذیر هستند ولی مدیران سعی در مقابله با ریسک دارند.
رهبران دارای ذهنیت هستند. یعنی آنها به حرفی که میزنند، عمل میکنند و برای رسیدن به هدفی بزرگ و دور و دراز، با انگیزه و مشتاق میمانند. آنها حتی در صورت نگرفتن پاداشهای معین شده، انگیزه خود را از دست نمیدهند. در نقطهی مقابل، مدیران تنها بر روی اهداف کوتاه مدت، تلاش میکنند و بیشتر در جستوجوی تصدیقات و پاداشهایی معین هستند.
-
دیگر تفاوت مدیر و رهبر در این است که رهبران سعی بر رشد خود دارند ولی مدیران بر مهارتهای از پیش ثابت شده، تکیه میکنند.
رهبران به خوبی این موضوع را میدانند که اگر هر روز، چیز جدیدی را یاد نگیرند، از کمال مطلوب خود عقب افتادهاند. از همین رو همیشه به دنبال فردی هستند که با دانش خود به کار آنها آید. برخلاف آنها، مدیران به چیزی که باعث موفقیت آنها شدهاست، پایبند میمانند و بیشتر به دنبال مهارتها و رفتارهایی هستند که کارآمدی آنها از قبل ثابت شده باشد. فراهم کردن شرایط رشد برای خود یا زیر دستان نشاندهنده تفاوت مدیر و رهبر است.
-
رهبران در تلاش برای ساخت روابط هستند ولی مدیران، ساخت سیستم و پیشرفت را بیشتر ترجیح میدهند.
رهبران بر روی افراد و تمام ذینعفان خود که با آنها سر و کار دارند، تمرکز میکنند تا چشماندازهای آنان را دریابند. آنها، ذینفعان خود را به خوبی میشناسند و درتلاش هستند تا با آنها بیشتر وقت بگذرانند. رهبران با عملی کردن وعدههای خود به دنبال ساخت اعتماد و وفاداری هستند. ولی از سوی دیگر، مدیران بیشتر بر روی ساختارهای ضروری برای دستیابی به اهداف خود، تمرکز میکنند. در واقع، آنها بیشتر بر روی سیستمهایی تضمینی و تحلیلی تمرکز میکنند تا بر نتایج مطلوب خود نائل آیند.
-
رهبران مربیگری میکنند ولی مدیران به دنبال هدایت کردن هستند. جالبترین تفاوت مدیر و رهبر این است.
رهبران میدانند که افرادی که برای آنها کار میکنند، جوابهایی که به دنبال آن هستند را در اختیار دارند و یا قادر به پیدا کردن آنها هستند. آنها افراد زیردست خود را افرادی شایسته میدانند و نسبت به تواناییهای آنها، خوشبین هستند. آنها اصلاً در پی این نیستند که به افراد خود بگویند تا چه کاری را انجام دهند و یا چگونه آن را انجام دهند. برخلاف چیزی که در مورد رهبران صادق است، مدیران به این شیوه عمل میکنند و برای کارکنان خود وظایفی را تعیین مینمایند. همچنین برای انجام این امور نیز، آموزشها و راهنماییهایی را فراهم میکنند.
-
رهبران از افراد، برای خود طرفدار میسازند ولی مدیران تنها در پی کارمند عادی هستند.
رهبران، کارکنان خود را به نحوی بار میآورند که به دنبال آنها راه میافتند و آنها را تعقیب میکنند. این افراد علاوه بر تعقیب رهبر خود، تبدیل به طرفداران و تحسینکنندگانی پر و پا قرص میشوند که به رهبران خود کمک میکنند تا برند خود را بسازند و یا بر اهداف خود فائق آیند. در نقطهی مقابل آنها، افرادی که برای یک مدیر کار میکنند، بیشتر در پی این هستند تا مسیرهای مقرر شده را طی کنند و بیشتر در تلاش برای این هستند که مدیر و رئیس خود را راضی و خشنود سازند.
جمعبندی
در پایان لازم است بدانید که شما به هیچ وجه نمیتوانید افراد زیردست خود را تغییر دهید، ولی این قابلیت را دارید که طرز نگاه خود را عوض کنید و به خوبی از پتانسیل و تواناییهای افراد خود آگاه شوید و در مسیری آنها را به کار گیرید که بیشترین بهرهوری و کارکرد را برای شما به همراه داشته باشند. امیدوارم با مطالعه این مطلب اکنون بدانید تفاوت مدیر و رهبر چیست. حال در آخر این سوال باید برای شما ایجاد شود که آیا شما یک رهبر هستید یا یک مدیر؟
منابع: