شاید شما هم در مورد سریال کمدی و جذاب تئوری بیگ بنگ چیزی شنیده باشید و یا یکی از طرفداران پروپاقرص آن باشید. از دیدِ کسانی که عاشق این سریال هستند، آدمها دودستهاند: دسته اول، کسانی که طرفدار این مجموعه هستند و دسته دوم کسانی که تئوری بیگ بنگ را تماشا نکردهاند. اما سریال تئوری بیگ بنگ چه ویژگیهایی دارد که تمام شدن آن برای کسانی که عاشق آن هستند، تبدیل به یک تراژدی بیپایان شده است؟
خب اجازه بدهید از ابتدای ماجرا برایتان توضیح بدهیم. این مجموعه تلویزیونی در سال ۲۰۰۷ بهطور آزمایشی از شبکه سیبیاس (CBS) آمریکا روی آنتن رفت که توسط بیل پرِیدی (Bill Prady) و چاک لوری (Chuck Lorre) ساخته شده است. محبوبیت تئوری بیگ بنگ بهقدری با استقبال بینظیر مردم از سرتاسر جهان روبهرو شد که امتیاز آن در وبسایت نظرسنجی مردمی آیامدیبی (IMDB) به بالای ۸ رسید. حتما اگر شما هم یک فیلمباز حرفهای باشید، بهخوبی میدانید که امتیاز بالای ۸ موفقیت بسیار چشمگیری برای یک سریال یا فیلم سینمایی به شمار میآید و چهبسا فیلمهای بسیار معروفی هم وجود داشتهاند که موفق نشدهاند حتی امتیاز بالای ۷ را از آن خود کنند.
داستان کلی سریال تئوری بیگ بنگ
بدون شک همه ما در طول زندگیمان آدمهای عجیبوغریبی را دیدهایم که هوش فراوانی داشتهاند، اما شاید هرگز فرصت آن برایمان پیش نیامده است تا از نزدیک با زندگیشان آشنا شویم. اصولا به چنین افراد عجیبی که بسیار باهوش هم هستند نِرد (Nerd) میگویند. نردها اکثرا در ارتباط برقرار کردن با دیگران مشکلات جدی دارند و همه از آنها گریزاناند. این افراد ظاهری شلخته و یا عجیبوغریب دارند و همیشه مشغول سرگرمیهای جذاب خودشان هستند که برای عموم جذابیت خاصی ندارد.
کلیات داستان تئوری بیگ بنگ نیز در مورد چند نِرد به نام شلدون (Sheldon) و لئونارد یا لنِرد (Leonard) است. آنها از همان قسمت اول با یک دختر عادی و جذاب به نام پنی (Penny) آشنا میشوند که دنیاهایشان باهم بسیار متفاوت است. تناقض میان این دو دنیای متفاوت و تلاش برای درک یکدیگر، یکی از جذابترین ویژگیهای این سریال است. برای مثال پنی هیچگاه نمیتواند حرفهای شلدون و لنرد را متوجه شود و واکنش و چهره او در برابر حرفهای علمی یا عجیبوغریبشان بسیار جالب و خندهدار است.
عشق حدومرز و یا محدودیت نمیشناسد
از همان ابتدا که چشم لنرد به پنی میافتد، یک دل نه صد دل عاشق او میشود و احساس میکند این همان دختر آرزوهایش است. اما بدون شک هیچکسی حتی فکرش را هم نمیکرد که روزی این عشق یکطرفه تبدیل به یک رابطه رمانتیک و پایدار شود. لنرد ابتدا توسط پنی بسیار نادیده گرفته میشود و دل تکتکمان برایش میسوزد. اما نویسندههای این مجموعه شدیدا هوای مخاطبان را داشتهاند و شاید همین هم موجب محبوبیت بالای این سریال شده است. چراکه وقتی بالاخره پنی پاسخ مثبت به لنرد میدهد، ما شاهد جیغ و هورای تماشاچیان میشویم و خودمان نیز بسیار خوشحال میشویم.
عشق بیحدومرز پنی و لنرد چیزیست که کشوقوسهای بسیاری داشته است و همانطور که گفتیم اول عشقی یکطرفه از سمت لنرد بوده و ما زمان زیادی منتظر ماندیم تا این عشق تبدیل به یک رابطه عاطفی دوطرفه شود. شاید این آبوتاب برای جذب مخاطبان بیشتر و بالا بردن محبوبیت سریال بوده است. چراکه اگر یکباره دست نویسندهها رو میشد دیگر جذابیتی برای ادامه داستان باقی نمیماند. اما ما همچنان کنجکاو بودهایم تا بدانیم عکسالعمل پنی به ابراز علاقه لنرد چه خواهد بود. درنهایت پنی متوجه میشود توقعی که از پسرها داشته، یا بهعبارتدیگر همان شاهزاده سوار بر اسب آرزوهایش حتما نباید مثل معشوقه سابقش زک (Zack) باشد، که خوشهیکل و قدبلند بود و ظاهری جذاب داشت اما در باطن کاملا پوچ بود و به او وفادار نبود.
پنی بعد از مدتها جدال با تفاوتهای فاحش میان دنیاهایشان به این نتیجه میرسد که هیچکس مثل لنرد نمیتواند او را دوست داشته باشد و خوشبختش کند. درنهایت نهتنها رابطهشان ادامهدار میشود، بلکه به ازدواج نیز منتهی میشود. البته اگر بهطور کامل تئوری بیگ بنگ را تماشا نکرده باشید، ما قصد نداریم در این مطلب با گفتن آخر سریال همهچیز را برایتان خراب کنیم. اما عشق واقعی میان این دو، یکی از جذابترین نکات سریال است که هر مخاطبی را تا آخر فصل ۱۲ سر جایش میخکوب میکند.
معرفی مختصر کاراکترهای تئوری بیگ بنگ
شلدون کوپر (Sheldon Cooper)
درواقع چنین میتوان گفت که تمرکز اصلی سریال روی شخصیت جالب و بسیار عجیب شلدون کوپر است که با نقشآفرینی بینظیر جیمز پارسونز (James Parsons) به اوج خود رسیده است. اما قبل از معرفی بازیگر این نقش، اجازه بدهید کمی در مورد کاراکتر اصلی و جذاب شلدون کوپر برایتان بگوییم. یک نابغه جوان در رشته فیزیک نظری که خودش را باهوشتر از بقیه میداند و همیشه دیگران را خنگ و یا بیمغز خطاب میکند. شلدون شخصی بسیار خشک، یکدنده و رُک است که حتی دوستان نزدیکش در حال فرار از او هستند. چیزی که هاوارد (Howard) را بسیار عصبانی میکند، به سخره گرفتن رشته مهندسی توسط شلدون است. چراکه او رشته مهندسی را یک علم واقعی نمیداند، حتی اگر کسی مثل هاوارد تحصیلاتش را در بهترین دانشگاه فنی دنیا یعنی امآیتی (MIT) به پایان رسانده باشد، بازهم شلدون سرسختانه سر حرفش میایستد.
شلدون خیلی رک و بیپرده از دیگران انتقاد میکند و آنها را به باد سخره میگیرد. اما در باطن مثل یک کودک معصوم، روحیهای لطیف و شکننده دارد و همه دلشان به حال او میسوزد و بهنوعی او را مثل یک فرزند لجباز دوست دارند. او همانند بچههای کوچک لباس میپوشد و رفتار میکند و حتی عاشق بازیهای رایانهای است. تنها چیزی که نظر شلدون را بیشتر از هر چیزی در دنیا جذب میکند خواندن کامیک بوک یا رفتن به فروشگاه کامیک بوک است. این قضیه تا جایی برای او اهمیت دارد که بعضا لنرد او را تهدید میکند که اگر به حرف او گوش ندهد آخر هفته او را به کامیک بوک فروشی نخواهد برد و این تنها شرایطی است که شلدون سرکش، رام شده و به حرف دوست صمیمیاش گوش میکند.
اما جیمز پارسونز که نقش این کاراکتر جذاب را ایفا کرده است، موفق شده تا حد بسیار زیادی شبیه به شخصیتی شود که نویسندهها سعی داشتهاند آن را به مخاطبان معرفی کنند. حتی در یکی از ویدئوهایی که از او منتشر شده، به حضار میگوید: “آقایان و خانمها، من تفاوت زیادی با شلدون کوپر دارم، من خودم هستم و او هم خودش، من نه دانشمند هستم و نه مثل او علاقهای به فیزیک نظری دارم!” خواندن چنین نقلقولی از او به ما میفهماند که چقدر در نقشآفرینیاش موفق بوده و مردم فقط یک شخص را با دیدن او میشناسند و آنهم شلدون کوپر است نه خود واقعیاش یعنی جیمز پارسونز!
اما تنها شباهت واقعی که میان جیمز پارسونز و شلدون کوپر وجود دارد، این است که هردوی آنها در شهر هییوستن (Houston) واقع در ایالت تگزاس آمریکا متولد و بزرگ شدهاند. جیمز در همانجا فعالیت هنری خودش را آغاز کرده و به گفته وبسایت آیامدیبی اولین نقشآفرینی او در سن ۶ سالگی در مدرسه بوده است. سپس با تحصیل در رشته تئاتر در دانشگاه هییوستن در مقطع کارشناسی و همچنین ادامه در رشته تئاتر کلاسیک در مقطع کارشناسی ارشد، بهطور رسمی کار حرفهایاش را آغاز میکند. او برای اولین بار در سال ۲۰۰۰ در یکی از تبلیغات تلویزیونی جلوی دوربین میرود و تلاشهای چندین سالهاش موجب میشود تا بالاخره نظر سازندگان سریال تئوری بیگ بنگ را جلب کرده و در سال ۲۰۰۷ همکاری با این مجموعه را آغاز کند.
لئونارد هافاِستدِرد (Leonard Hofstadter)
همه ما با لنرد یاد رفیق تمامعیار و مهربان زندگیمان میافتیم. کسی که با تمام اذیتهای بیپایان و آزاردهنده شلدون هرگز تسلیم نشده و او را رها نمیکند و تا آخر خط برای شلدون، یک رفیق بیبدیل باقی میماند. دیالوگی که بارها در سریال از شلدون شنیدهایم: “لنرد، تو بهترین دوست من هستی.” یا “لنرد تو مثل برادرمی.” میتواند این ادعا را ثابت کند. اما او همزمان با مهربان بودنش گاهی اوقات از دست شلدون عصبانی میشود و حتی با او قهر هم میکند، که این قهر کردنشان هیچوقت طولانیمدت نمیشود. چراکه هر دو به هم بسیار وابسته هستند و برخلاف لجبازیهایشان از صمیم قلب طاقت دوری و قهر ماندن را ندارند و سریع آشتی میکنند.
لنرد یک شیطنت درونی هم دارد که بدون شک تمام طرفداران این سریال عاشق نمک ذاتی او هستند. برای مثال در صحنهای که شلدون تکه سنگ بزرگی را روی پایش انداخته و از درد به خود میپیچد و ناله میکند، قیافه شاد و خندان لنرد را میبینیم که خوندماغ شده و همه تعجب میکنیم که چه بلایی ممکن است سر لنرد آمده باشد، چراکه سنگ فقط روی پای شلدون افتاده و امکان ندارد با دماغ لنرد برخورد کرده باشد. زمانی که پنی از او میپرسد: “چی شده؟ چی به سرِ دماغت اومده؟” او با خنده میگوید: “هیچی وقتی این اتفاق برای شلدون افتاد من انقدر خندیدم که خوندماغ شدم” و بعد به خندیدن ادامه میدهد.
شاید واقعا بهجز جانی گلاکی (Johnny Galecki) کسی قادر نباشد نقش لنرد را تا این حد خوب و بینقص اجرا کند. با اینکه او شخصا از عینک طبی استفاده نمیکند، اما طوری جلوی دوربین هنرنمایی میکند که گویی از بدو تولد چشمان بسیار ضعیف و کمسویی داشته است. جانی گلاکی بهخوبی موفق شده است در نقش لنرد غرق شود و آن را بسیار زیبا ایفا کند.
پنی (Penny)
دختر جذاب اما (به قول شلدون) “خنگی” که بههیچوجه قادر به درک دنیای عجیب نِردها نیست. او یک پیشخدمت ساده در یکی از رستورانهاییست که بعدها دوستانش اکثرا برای صرف غذا آنجا هم میروند. پنی داستان یک دختری را روایت میکند که رویای بازیگر شدن را در سر دارد. یک بازیگر بسیار معروف و سرشناس در سرتاسر آمریکا، که متاسفانه برخلاف کمکهای زیاد لنرد و حتی شلدون، هرگز به آرزویش نمیرسد. اما نکته بسیار جالب و آموزندهای که پنی به ما یاد میدهد این است که مهم نیست چه آرزویی در سر دارید، مهم این است اگر به آن نرسیدید هرگز شکست را نپذیرید و تسلیم نشوید.
در ادامه فصلهای بعد میبینیم که او بهواسطه معرفی دوستش برنادت (Bernadette) در یک شرکت دارویی مشغول به کار میشود و به خاطر مهارت بالایی که در این شغل پیدا میکند، موفق میشود حتی درآمد بیشتری نسبت به نامزدش لنرد داشته باشد. او یک شریک زندگی بسیار وفادار است که هرگز به لنرد خیانت نمیکند و با وجود بسیاری از تفاوتهای چشمگیر میانشان، همیشه نقش یک عاشق واقعی را ایفا میکند. علاوه بر این، او نسبت به شلدون که روحیه لطیف یک کودک لجباز را دارد، خودش را بسیار مسئول میداند و همیشه سعی میکند بهقولمعروف هوای او را داشته باشد.
کِیلی کوکو (Kaley Cuoco) کسی که بیشتر از یک دهه ما را با شخصیت پنی عجین کرده، گفته میشود از ششسالگی وارد حرفه بازیگری شده است. او در طی این چند سال همکاری با شبکه سیبیاس فراز و نشیبهای بسیاری در زندگی شخصیاش داشته است که میتوان به طلاق گرفتنش از رایان سوویتینگ (Ryan Sweeting) بازیکن تنیس معروف اشاره کرد. اما با تمام این تفاسیر، او هرگز تسلیم شکستهای زندگیاش نشد و مشکلاتش هرگز در کار حرفهای او تاثیر منفی نگذاشتند و کیلی بههیچوجه مجموعه تئوری بیگ بنگ دوستداشتنی را رها نکرد.
هاوارد والوویتز (Howard Wolowitz)
هاوارد نمونه بارز یک نِرد واقعی در سریال تئوری بیگ بنگ است. کسی که لباسهای عجیبوغریب با کمربندهای متفاوت و مخصوص میپوشد و مدل موهایش مانند پوششاش آنچنان جذاب نیست. او با مادرش زندگی میکند و همیشه در تقابل میان عشق و نفرت در برابر مادرش تقلا میکند. یعنی هیچگاه نه میتواند مادرش را رها کند و دلش نمیخواهد کسی جای او را برایش پر کند و از طرفی دیگر همیشه در حال نزاع و کشمکش با اوست. هاوارد در این سریال، دوست بسیار صمیمی و نزدیک راج (Raj) است که به عنوان یک مهندس موفق الکترونیک مشغول به کار است و آخرسر موفق میشود واراد ناسا (NASA) شده و به فضا سفر کند. او تنها کسی است که در جمع نِردها دکترا ندارد و در اکثر موارد از اطرافیان خود گوشه و کنایههای زیادی میشنود اما در برابر این قضیه همیشه مقاومت میکند و میگوید: “رشته مهندسی نیازی به اخذ P.h.D ندارد.”
سایمون هلبرگ (Simon Helberg) شاید بهواسطه پیشکسوت بودن پدرش در عرصه بازیگری به این حرفهعلاقهمند شده است. اما او از همان آغاز دوران نوجوانی، شیفته بازیگری بود و درنهایت توانست وارد دانشگاه هنرهای زیبای نیویورک شود و در آنجا تحصیل کند. سپس در کمپانی تئاتر آتلانتیک (Atlantic) دورههای حرفهای بازیگری را سپری کرد و موفق شد در سال ۱۹۹۹ برای اولین بار با یک نقش کوچک، پا به عرصه حرفهای بازیگری بگذارد و در نهایت تبدیل به بازیگر توانمند و نامآشنا شود.
راج کوتراپالی (Raj Koothrappali)
راج، همانطور که گفته شد دوست صمیمی هاوارد است که از هندوستان برای تحصیل در رشته فیزیک نجومی به آمریکا آمده و همانجا نیز موفق به گرفتن دکترا میشود و در دانشگاهی که شلدون، لنرد، هاوارد شاغل هستند مشغول به کار است. او یک خانواده بسیار ثروتمند در هندوستان دارد که گاهی اوقات با آنها تماس تصویری میگیرد. روحیه بسیار لطیف و شخصیتی مظلوم و آرامی دارد. نکته جالبی که در مورد راج وجود دارد این است که او بههیچعنوان نمیتواند با دخترها صحبت کند و ما را تا چند فصل در انتظار نگه میدارد تا بالاخره موفق میشود مشکلش را حل کند. راج روحیه دخترانه دارد و حتی پنی و برنادت هم او را در گپوگفتهای دخترانهشان راه میدهند. او همیشه دنبال دختر آرزوهایش است، اما تنها کسیست که در جمع پسرها موفق نمیشود شخص موردنظرش را پیدا کند و همیشه از تنهایی رنج میبرد.
کسی که برای ایفای این نقش انتخاب شده کونال نایر (Kunal Nayyar) نام دارد. کسی که برای اولین بار در سال ۱۹۹۹ به آمریکا مهاجرت میکند و موفق میشود مدرک کارشناسی ارشدش را در رشته هنرهای زیبا از دانشگاه فیلادلفیا اخذ کند. او بسیار احساساتی است و به قول خودش دم به دقیقه گریه میکند. به گفته خودش در یکی از مصاحبههایش، او اشکهای بسیاری برای تمام شدن این سریال تکرار نشدنی ریخته است.
برنادت (Bernadette Rostenkowski)
تمام کسانی که طرفدار تئوری بیگ بنگ هستند، او را با موهای بلوند، قدی کوتاه و صدای بسیار زیر دخترانه میشناسند. برنادت در ابتدا دوست و همکار پنی است که توسط او به هاوارد معرفی میشود و خوشبختانه این معرفی به رابطهای عاشقانه و سرانجام ازدواج با او ختم میشود. نکته مثبتی که در مورد شخصیت برنادت وجود دارد این است که او با تلاش و پشتکار زیاد، خودش را از یک پیشخدمت ساده با دستمزد ناچیز، به یک محقق در مقطع P.h.D ارتقا میدهد و زندگیاش کاملا زیرورو میشود. او به ما یاد میدهد که مهم نیست الان چه جایگاهی داریم و چقدر از موقعیتهای زندگیمان را از دست دادهایم، مهم این است میتوانیم آینده بسیار خوبی را با تلاش و پشتکارمان رقم بزنیم.
ملیسا راچ (Melissa Rauch) کسی که بهخوبی این نقش را برایمان زنده کرده است، درواقع صدای کاملا متفاوتی نسبت به برنادت دارد و وقتیکه مصاحبههایش را تماشا میکنیم از صدای بسیار متفاوتش شگفتزده میشویم. او کار خود را با تحصیل در رشته هنرهای زیبا در دانشگاه مریماونت منهتن (Marymount Manhattan College) نیویورک شروع کرد و موفق شد مدرک کارشناسیاش (BFA) را از این دانشگاه اخذ کند. او بیشتر به خاطر اجراهای خوب و موفق استندآپ کمدیهایش در نیویورک معروف بود و سپس توانست بهواسطه پشتکاری که در این چند سال داشته، برای نقشآفرینی در سریال تئوری بیگ بنگ راه پیدا کند.
اِیمی (Amy Farrah Fowler)
ورود ایمی به داستان تئوری بیگ بنگ با تلاشهای راج و هاوارد آغاز میشود. آنها تلاش میکنند تا از طریق وبسایت زوج یابی برای شلدون فردی شبیه خودش را پیدا کنند. ایمی در این سریال یک عصبشناس است که در دانشگاه مشغول به کار است. اما زمانی که ایمی با خصوصیات اخلاقی یکسان با شلدون وارد جمع آنها میشود، هاوارد و راج و بقیه متوجه میشوند که عجب کار اشتباهی کردهاند و حالا مجبورند یک شلدون آزاردهنده دیگر را تحمل کنند. آنها حتی برای شلدون و ایمی یک اسم ترکیبی به نام شِیمی انتخاب میکنند که به معنای شرمآور است. اما بعدها ایمی بهخوبی میتواند خودش را با جمع جدید دوستانش وقف بدهد و در دل آنها جا باز کند. ایمی، برنادت و پنی بعدها تبدیل به سه دوست نزدیک و صمیمی میشوند و اکثر وقتهای آزادشان را باهم سپری میکنند.
شاید تنها کسی که زندگی واقعیاش شبیه به نقشی که ایفا کرده، ماییم بیالیک (Mayim Bialik) باشد. او در زندگی واقعیاش دکترا یا همان P.h.D رشته عصبشناسی را دارد و در سال ۲۰۰۷ توانست از دانشگاه USLA فارغالتحصیل شود. اما این بدین معنا نیست که او فقط به خاطر داشتن مدرکی مشابه با نقشی که قرار بود ایفا کند انتخاب شده است. جالب است بدانید که ماییم بیالیک حرفه بازیگری را از سال ۱۹۸۸، وقتیکه فقط ۱۲ سال داشت شروع کرد و سپس در سال ۱۹۹۰ با نقشآفرینی در سریال بلوسوم به محبوبیت رسید. شاید دلیل انتخاب او برای این نقش هر دو توانایی، یعنی بازیگری و علم عصبشناسی او بوده است. چه کسی میتوانست بهتر از ماییم بیالیک باشد که هم میدانست چگونه نقش ایمی را ایفا کند و هم دکترای عصبشناسی داشت و کار نویسندههای این مجموعه را نیز راحتتر میکرد.
نکات جالب و عجیب در مورد سریال تئوری بیگ بنگ
تا اینجا در مورد نِردهای این سریال و شخصیت و ویژگیهای عجیبوغریبشان خواندیم. اما خود سریال هم از موارد مشابه و عجیبی برخوردار است که اشاره کردن به آنها خالی از لطف نیست. برای مثال ما هیچوقت قیافه و شکل ظاهری مادر هاوارد را در این سریال ندیدهایم و برایمان دقیقا مشخص نیست که مادر هاوارد چه شکلی است. فقط در یکی از قسمتهایی که راج به خانه آنها رفته، مادر هاوارد در حد یک ثانیه بهسرعت از جلوی در رد میشود و ما باز هم موفق به دیدن کامل او نمیشویم.
نکته بعدی در مورد فامیلی پنی است. چیزی که برای تمام مخاطبان همچنان مبهم باقی مانده است. یعنی در هیچ کجای سریال حتی کوچکترین اشارهای به فامیلی او نمیشود و کسی دقیقا نمیداند اسم کاملش چیست. حتی در مصاحبهای، از خود او هم این مطلب را پرسیدهاند و کِیلی در پاسخ به این سوال گفته است: “واقعا هیچ کسی نمیداند فامیلی پنی دقیقا چیست، حتی خودمان هم این را نمیدانیم!”
بسیاری از سکانسهای قسمتهای این سریال اینگونه آغاز میشود که کاراکترها در حال بالا رفتن از پلههای ساختمان و یا برعکس در حال پایین رفتن از آن هستند. با اینکه ما در اوایل نمیدانستیم چه بلایی سر آسانسور آمده که همیشه خراب است، اما بعدها متوجه شدیم به خاطر آزمایشهای احمقانه لنرد و دوستانش آسانسور منفجر شده است و تنها کسی که جان آنها را نجات داده همان شلدون آزاردهنده است. تا اینجا هیچ نکته ابهامی در این مورد برایمان باقی نمیماند. اما اینکه چرا در تمام این مدت آسانسور تعمیر نشده، برای بسیاری از مخاطبان هنوز جای سوال است.
حضور شخصیتهای معروف در این سریال
در طی این ۱۲ سال پروسه ساخت سریال تئوری بیگ بنگ، افراد مشهور و سرشناس بسیاری در این مجموعه حضور داشتهاند. اما از میان آنها میتوان به پروفسور استیون هاوکینگ (Stephen Hawking) افسانهای و ایلان ماسک معروف اشاره کرد. یکی از قهرمانهای زندگی شلدون از دوران کودکی تا بزرگسالی، استیون هاوکینگ است. کسی که او را مانند پدرش قبول دارد و به دوستی با او افتخار میکند و به جرات میتوان گفت، تنها کسی که خودش را از او باهوشتر نمیداند و احترام زیادی برایش قائل هست، پروفسور هاوکینگ است. او در بیست و یکمین قسمتِ فصل پنجم سریال، در سال ۲۰۱۲ بازی کرده است و مخاطبان قدیمی را غافلگیر و مخاطبان جدید بسیاری را به جمع طرفدارانش اضافه کرده است.
شاید هیچکدام از ما با اولین سکانسی که از او دیدیم باورمان نشد، ایلان ماسک (Elon Musk)، شخصی که نبوغ، فعالیتهای بینظیر و پشتکار مثالزدنیاش در هزاران جلد کتاب نمیگنجد، حالا در حال ظرف شستن در کنار هاوارد است. حتی خود هاوارد با دیدن او شوکه شده و بهقدری ذوقزده میشود که حسابی دستوپایش را گم میکند. ایلان ماسکِ متواضع و مهربان علاوه بر این سریال حتی در فصل اول مجموعه طنز شلدون جوان (Young Sheldon) هم حضور دارد که تصویر آن را در بالا مشاهده میکنید و در مورد آن هم برایتان توضیح خواهیم داد. به نظر میرسد سازندگان تئوری بیگ بنگ با این کار سعی داشتهاند از افراد نابغه واقعی نیز استفاده کرده و تنها به چند بازیگر که ایفاگر نقش نوابغ هستند اکتفا نکنند.
جوایز متعددی که سریال تئوری بیگ بنگ موفق به دریافتشان شده است
محبوبیت سریال تئوری بیگ بنگ فقط محدود به نظرسنجیهای IMDB نمیشود، بلکه در دنیای آکادمیک نیز توجه بسیاری را به خود جلب کرده است. در سالهای پیاپی، یعنی از آغاز سال ۲۰۰۷ تا سال ۲۰۱۹ این سریال موفق به دریافت جوایز کثیری شده است و علاوه بر آن نامزد دریافت بسیاری از آنها شده است. اگر علاقه داشتید فهرست تکبهتک آنها را بدانید، وبسایت IMDB این کار را برای شما راحت کرده است و میتوانید از اینجا خودتان جزئیات جوایز دریافتی این مجموعه بینظیر را بخوانید. اما بهطورکلی میتوان گفت که سریال تئوری بیگ بنگ موفق به دریافت جوایز مشهور گلدن گلوب (Golden Globes)، جایزه امی (Primetime Emmy)، جایزه اِیافآی (AFI) یا همان بنیاد فیلم آمریکا و بسیاری از افتخارات دیگر در سالهای پیاپی شده است.
نکات مثبت و آموزنده داستان تئوری بیگ بنگ
اگر بخواهیم این سریال را با مجموعههای معروف Friends یا How I Met Your Mother مقایسه کنیم، چنین میتوان گفت که سریال تئوری بیگ بنگ درسهای آموزندهتری نسبت به این دو سریال دارد. چراکه در آن خبری از بیوفایی، بیبندوباری، قهر و کینهتوزی نیست و ما شاهد رفاقت چندین و چند ساله چند دوست صمیمی هستیم که تحت هر شرایطی پشت یکدیگر را خالی نمیکنند و همیشه حامی هم هستند. نکته مثبت دیگری که این سریال بهخوبی توانسته به مردم بیاموزد این است که نباید نِردها را دستکم گرفت و آنها را از جامعه طرد کرد. تنها با حمایت و درک کردن آنهاست که میتوان شاهد تغییر و تجلیشان شد و باید به آنها فرصت اجتماعی شدن و تلاش کردن را داد و نا امید نشد.
خداحافظی تلخ بعد از ۱۲ سال زندگی و یک عمر خاطره
بدون شک به اتمام رسیدن سریال تئوری بیگ بنگ برای همه یک تراژدی بیپایان است و بس. همانطور که در ویدئو بالا مشاهده میکنید، حتی خداحافظی بازیگران این نقش با شخصیتهایشان کار آسانی نیست و هیچکدام حاضر به انجام این کار نیستند. ۱۲ سال خاطره و تلاش برای خلق چنین کاراکترهای بیبدیلی کم نیست و دل کندن از آنها کار آسانی نیست. اما باید در نظر داشت که این مجموعه رکورد طولانیترین سریال طنز آمریکایی را با ۲۷۹ قسمت و ۱۲ فصل شکسته است و به نظر میرسید که دیگر امکان ادامه آن وجود نداشت. ولی تمام نویسندگان این اثر زیبا تلاش کردهاند تا حداقل با یک پایانی خوش خاطرات خوبی را برای طرفدارانش به یادگار بگذارند و همانطور که گفتیم ما پایان سریال را برایتان تعریف نمیکنیم تا خودتان با لذت آن را تماشا کنید.
اما خبر خوشی که میتوان برای عاشقان سریال تئوری بیگ بنگ داد، آغاز سریال طنز جدیدی به نام شلدون جوان (Young Sheldon) است که با هنرنمایی بازیگر خردسال به نام ایان آرمیتیج (Iain Armitage) برای اولین بار در سال ۲۰۱۷ از همان شبکه CBS پخش شد. این داستان درمورد کودکی شلدون کوپر، نابغه کم سن و سالی است که همه را به تعجب وا میدارد و نبوغ بالایش خیلیها (یعنی پدر، مادر، خواهر و برادرش و حتی معلمهایش) را کلافه کرده است. تنها کسانی که از صمیم قلب او را دوست دارند و حمایتش میکنند مادر و مادربزرگ او هستند که شلدون هم برخلاف خونگرم نبودنش آنها را بیشتر از حد دوست دارد. با اینکه هیچگاه این سریال جای تئوری بیگ بنگ با آن فضای گرم و صمیمی را برایمان پر نخواهد کرد، ولی اگر دلتان برای این مجموعه بینظیر تنگ شد، میتوانید با تماشای سریال شلدون جوان این دلتنگی را کمی تسکین بدهید.
عالی بود متنتون. من خیلی اهل فیلم و سریال نیستم اما عاشق این سریالم و حتی یک روزم هم بدون این سریال نمیگذره درحالیکه خیلی از اطرافیانم به نظرشون این سریال مسخره اس. خیلی خوشحال شدم که دیدم کسان دیگری هم هستند که مثل من زیبایی این سریالو درک کردن. ای کاش هیچ وقت تموم نمیشد.
خیلی عالی بود. تو این مطلب به نکات خیلی جالی اشاره شده که در موردشون اطلاع نداشتم. خاطرات این سریال برام زنده شد. ممنونم ازتون.
من تئوری بیگ بنگ رو حدود صدبار دیدم و هرروز حداقل ۸ اپیزود ازش میبینم.با اینکه قبلا دیدمشون.واقعا بهترین سریال دنیاس.من چند قسمت از فرندز دیدم در حد بیگ بنگ نیست
واقعا مطلب کامل و بی نقصی بود و از شما تشکر میکنم ،الحق که خیلی سخته با این سریال خداحافظی کرد.